خيره در چشمانش،
باران ميباريد.
بوي باران در چشمانم پيچيد
و تصاوير درهم شد.
چشمانم موج ميزد
نه چشمهاي او موج ميزد
نميدانم،
شايد
ما موج ميزديم
و امواج ما را از هم دور كرد
كسياست آيا، يا وهمي، سرابي شايد
دستي است اين آيا، آغوشي گشوده يا تنها پنداري
پلي است اين، بر فراز دره عميق، يا سايه درختي فرتوت
سكهام خواهد گفت، از پل بگذرم آيا