Thursday, April 22, 2004

خيره در چشمانش،
باران مي‌باريد.
بوي باران در چشمانم پيچيد
و تصاوير در‌هم شد.
چشمانم موج مي‌زد
نه چشم‌هاي او موج مي‌زد
نمي‌دانم،
شايد
ما موج مي‌زديم
و امواج ما را از هم دور كرد

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
آرزو مي‌كنم، هم از آن گونه كه زندگي ...
كسي‌است آيا، يا وهمي، سرابي شايد دستي است اين آيا...
Money won't buy happiness, but it will pay the sal...

فکر کن که چه تنهاست اگرکه ماهی کوچک، دچار آبی دریا...
To: My little sailor Sailor Oh, my pretty sailo...
مي‌دوني ، فكر مي‌كنم كلمه سفر غم انگيز تر از اون چ...
الآن مي خواستم كاست "باغ آيينه" اثر شاملو رو بگذا...
مي‌خوام بگم اين ما نيستيم كه نقشمون رو انتخاب مي ك...
-"به كجا چنين شتابان؟" گون از نسيم پرسيد. -"دل من ...