Saturday, January 31, 2004


To: My little sailor


Sailor
Oh, my pretty sailor
I just miss the boat
Wait, I’m still on the harbor,
As you sail away.
I miss the boat
While you rise sails
I was pretty sure we would sail together
But you sail away as I’m left on the harbor
I was sure we would sail together,
So I packed all my belonging to your boat
Including my heart
Now you sail away
While I’m left lonely and fortuneless
Oh, my sweet sailor,
Can you hear me?
You had told me, you would never wait
I assume I’m on the way,
I was wrong
Now I’m on the harbor, eyes all wet
As you sail away with your boat
Raised sails and headed to ocean.
You’ve sailed away.

0 comments
...........................................................

Thursday, January 29, 2004

مي‌دوني ، فكر مي‌كنم كلمه سفر غم انگيز تر از اون چيزيه كه به‌طور فيزيكي در پي داره، مثلا همين كه مي دوني اين قرار يه سفر باشه، باعث مي شه در همون ساعات اوليه دچار افسردگي و دلتنگي بشي. اين درحاليه كه شايد در حالت عادي هم همين قدر همديگه رو نبينيم اما حرف سفر كه مي‌شه...
حرف رفتن كه ميشه قبل از اونكه حتي قدمي برداشته بشه قلب آدم فشرده مي‌شه.

0 comments
...........................................................

Saturday, January 17, 2004

الآن مي خواستم كاست "باغ آيينه" اثر شاملو رو بگذارم تو پخش كه يه گل سرخ كوچيك از تو جلدش سُر خورد بيرون . هنوز هم بعد از اين همه مدت با ديدنش Surprise مي‌شم. با اين چيزاست كه هنوز نفس مي‌كشم:


0 comments
...........................................................

Friday, January 16, 2004

مي‌خوام بگم اين ما نيستيم كه نقشمون رو انتخاب مي كنيم ، مسئوليت‌ها مونه كه نقشمون رو تعريف مي‌كنه (وگرنه منم اگه پشت اون دايره گرد لعنتي نمي نشستم حتماً سرم رو مي‌گذاشتم رو شونت و گريه مي‌كردم ، شك نكن)

0 comments
...........................................................

Monday, January 12, 2004

-"به كجا چنين شتابان؟"
گون از نسيم پرسيد.
-"دل من گرفته زينجا,
هوس سفر نداري
ز غبار اين بيابان؟"
-" همه آرزويم اما
چه كنم كه بسته پايم..."

0 comments
...........................................................

Thursday, January 08, 2004



0 comments
...........................................................

Wednesday, January 07, 2004

زود بود، زود، خيلي زود
شايد زود نبود، راهش اين نبود
هرچه بود اين نبود، اين نبايد مي‌بود
جز اين شايد اما راهي نبود
اين كه هست، شايد نيست
بودنش پنداره‌اي است
شايد من اين نبايد مي‌بودم
شايد من نبايد مي‌بودم
شايد

0 comments
...........................................................

Saturday, January 03, 2004

...
آه زمين تنها مانده! زمين رها شده با تنهايي خويش!

انسان زير لب گفت: تقدير چنين بود. مگر آسمان قرباني‌ئي مي‌خواست.
نه كه مرا گورستاني مي‌خواهد! (چنين گفت زمين).
و تو بي احساس عميق سرشكستگي چگونه از تقدير سخن مي‌گويي كه جز بهانه تسليم بي همتان نيست؟
آن افسونكار به تو مي‌آموزد كه عدالت از عشق والاتر است.
دريغا كه اگر عشق به كار مي‌بود هرگز ستمي در وجود نمي‌آمد تا به عدالتي نابكارانه از آن دست نيازي پديد افتد. آنگاه چشمان تو را بربسته شمشيري در كفت مي‌گذارد هم از آهني كه من به تو دادم تا تيغه گاوآهن كني!
اينك گورستاني كه آسمان از عدالت ساخته است!
دريغا ويران بي حاصلي كه منم!
شب و باران در ويرانه‌ها به گفتگو بودند كه باد دررسيد ميانه به هم زن و پر هياهو.
ديري نگذشت كه خلاف در ايشان افتاد و غوغا بالاگرفت بر سراسر خاك و به خاموشباشهاي پر غريو تندر حرمت نگذاشتند.
زمين گفت: اكنون به دوراهي تفريق رسيديم.
تو را جز زردرويي كشيدن از بي‌حاصلي خويش گزير نيست پس اكنون كه به تقدير فريبكار گردن نهاده‌اي مردانه باش!
اما مرا كه ويران توام هنوز در اين مدار سرد كار به پايان نرسيده است.
همچون زن عاشقي كه بستر معشوق از دست رفته خويش مي‌خزد تا بوي او را دريابد سال همه سال به مقام نخستين بازمي‌آيم با اشكهاي خاطره.
ياد بهاران بر من فرو مي‌آيد بي آن كه از شخمي تازه بار برگرفته باشم و گسترش ريشه‌اي را در بطن خود احساس كنم. و ابرها و با خس و خاري كه در آغوشم خواهند نهاد با اشكهاي عقيم خويش به تسلايم خواهند كوشيد.
جان مرا اما تسلايي مقدر نيست:
به غياب دردناك تو سلطان شكسته كهكشانها خواهم انديشيد كه به افسون پليدي از پاي درآمدي
و رد انگشتانت را
بر تن نوميد خويش
در خاطره‌اي گريان
جستجو
خواهم كرد.

"شاملو"

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
Boogie Street
Dream
THEOCRACY
The bottleneck
Sword
Patience
(!Web (the natural one
Wonder
Departure
Accusation