Saturday, November 09, 2002


اونقدر در زندگی غرق شدم که یادم می ره زندگی کنم! مدتهاست که نتونستم برم یه گوشه ای آسمون صاف پیدا کنم ، به مشاهدات نجومیم برسم. هیچ خوب نیست آدم دوستِ قدیمیش رو فرا موش کنه. جای ِ بسی تأسفه.

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
میگم تابستون که هوا گرمه ، زمستون و پاییز هم که سر...
یکی من ُ نجات بده ! از سه شنبه شب ساعت 10:30 تا ...
تصور می کنی یک اعدامی ، در آخرین لحظات به چی فکر م...
لذت دریافت یکE-Mail اونم تو این ساعت ، فکر اینکه د...
حکایت وبلاگ نوشتن من هم خنده داره ، هر وقت با قصد ...
آغوش می گشایم به وسعت چیزی شناور در اثیر. هیچ در ...
- دوست داشتن هم از خودخواهی سرچشمه میگیره ، نه؟ - ...
به نو کردن ِ ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آیین...
خوب، از امشب یه مهمون ِ جدید دارم! از وقتی که اومد...
هیچ ، میگم: این پرندۀ بیچاره رو چرا خریدی؟ میگه: ...