Sunday, November 03, 2002

هیچ ،

میگم: این پرندۀ بیچاره رو چرا خریدی؟
میگه: خیلی قشنگه دوستش دارم!
میگم: فکر می کنی اونم تو رو دوست داره؟ آخه یک طرفه نمی‌شه که.

سرش رو پایین میندازه و میره تو فکر

میگه: خوب براش یه قفس می گیرم که شیشه‌ای باشه تا میله ‌هاشو نبینه ، یه قفس Transparent !
میگم: قفس مگه چیه؟ فضایی که برای زندگی ِ موجودی!تعریف میشه. حالا چه فرقی می کنه اونچه که فضا رو محصور میکنه دیده بشه یا نه؟
چطور جرأت می کنی برای پرواز یک پرنده مرز قائل بشی؟
میگه: آخه خیلی قشنگه ، دوستش دارم !
میگم: نه ، هیچی نمیگم . فقط سَرَم رو میندازم پایین و به فکر فرو میرم .

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
فسرده در دل بهاری گرم در محیطی یخ زده کلماتی خالی...
HAPPY HOLLOWEEN
سقوط! سقوط از پلکانی به ارتفاع زمان!
... فقط آنگاه که از چشمۀ سکوت بنوشید ، به راستی می...
?Have you tried it yet !Not Found , is still shin...
باتلاق روزمرگی! چنان روزمرگی با خونم عجین شده که ...
چند روز پیش داشتم به اتاقم یه سر و سامانی می دادم ...
بعضی از نوشته‌ها رو که می خونم از خودم بدم میاد، چ...
پیش از آنکه در خویش غرقه شوم بارها فریاد زدم ریسم...
الآن چندتا موضوع دارند تو ذهنم رژه میرن ولی ترجیح ...