Wednesday, December 18, 2002

!Hang over

عجب روزی بود دیروز.
ساعت چهار عصر، از خونه زدم بیرون، یه پارک خلوت می شناسم روی یه تپۀ بلند مشرف به همۀ تهران.
رفتم اونجا، وقتی به خودم اومدم دیدم ساعت هفت شده و کلی هم برف نشسته روم.
بعدش هم برای اولین بار تو زندگیم خواستم ساعت 9 شب بخوابم که نتیجه‌اش این شد که دو ساعت بعد بیدار شدم و دیگه نخوابیدم.

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
خاکستری خاکستری خاکستری گیجم گیج
هبوط برگشتم، از صداقت برف به تزویر دود و دوده!
امروز دریا رو دیدم، شاید دلیلش تو بودی!
هنوزهم تو این شهر میشه زیبایی رو حس کرد
Nostalgia ساعت 5 عصر، روزی از هفته، یک خیابان خل...
دیروز فکر می کردم مشکل کتابیم حل شده ولی امروز دوب...
!A Bookworm سال سوم دبستان بود که شروع کردم به مط...
?...What if
Illusion چشم در چشم آتش خیره، مبهوت، اینک معجزۀ...
کو تا دفعۀ بعد!((: