!Hang over
عجب روزی بود دیروز.
ساعت چهار عصر، از خونه زدم بیرون، یه پارک خلوت می شناسم روی یه تپۀ بلند مشرف به همۀ تهران.
رفتم اونجا، وقتی به خودم اومدم دیدم ساعت هفت شده و کلی هم برف نشسته روم.
بعدش هم برای اولین بار تو زندگیم خواستم ساعت 9 شب بخوابم که نتیجهاش این شد که دو ساعت بعد بیدار شدم و دیگه نخوابیدم.