زواياي قائم، خطوط راست، موازي، متقاطع، همتراز، كادر بندي، دكمههاي Interactive؛ هيچ كدوم رو درك نميكنم، با هيچ كدوم نميتونم دوست شم، طراح اين تمپليت رو درك نميكنم، حتي عكس اون دستِ اين پشت رو نميشناسم، از اين وبلاگ خوشم نميآد؛ اصلاً نميدونم چرا اين قالب رو ساختم، اگر براي كس ديگر ساخته بودمش راضي بودم، هم از طراحيش، هم از اجراش. ولي براي خودم نه دوستش ندارم از اين همه امكانات جديد راضي نيستم، از اين همه پيچيدگي كلافه ميشم.به قول يكي از دوستان خوندن اين وبلاگ خودش يه پروژه است، هيچ از اين بابت خوشحال نيستم. دلم واسه اون Template قديمه تنگ شده؛ ساده و صميمي. اين يكي خيلي سرده عبوسه، يه جوريه انگار داره مخاطب رو از بالا نگاه ميكنه يهجوري مغروره. نميدونم چرا ساختمش شايد مي خواستم خودم رو به خودم ثابت كنم، تواناييم رو به يادم بندازم ولي اون يكي هرچند ساده بود به طرز فجيعي هم ساده بود ولي توش راحت بودم، توش پر از احساس بود. حداقل براي خودم.
شايد عوض كردمش؛ با همون قبليه. نميدونم، حوصله ندارم.