Thursday, November 21, 2002

به باد که در گذار از درختان ترانه ای شد،

هیچ مهم نیست که امروز چه روزیه، اصلاً مهم نیست که امروز چهار شنبه، 2002/11/20 یک روز زوجه. اهمیتی نداره، من می نویسم.

بهتره از یک خاطره شروع کنم، سالها قبل، خیلی پیشتر ها یعنی میلیونها سال پیش وقتی کودکی خردسال بودم...
بیشتر شبیه افسانه شد تا خاطره!

بگذار از آینده‌ام بگویم، بعد از اینکه درسم را تمام کردم وقتی همۀ علوم را به تمامی آموختم یعنی در سال n-1 قصد دارم...
این هم که شبیه داستانهای Sci-Fi شد.

پس بگذار از حال بگویم ، دقیقاً در این لحظه...
نمی شه ! آخه لحظه‌ها برای لحظه‌ای می پایند.

اصلاً بهتره از خودم بگم، خارج از بعد زمان(با عرض پوزش خدمت فیزیک دانان و فیزیک دوستان) از وجود مجرد ِ خودم... نه، این هم ارزش وقت گذاشتن را نداره!

پس میتونم بپردازم به اینکه امروز چهار شنبه بود و یکی از روزهای زوج هفته!
آره این بهتره، ملموس‌تره، حتی شاید از همه چیز مهمتر باشه!

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
We asked for signs :the signs were sent the birt...
به بهانه ای ، امروز می خواستم چیزی بگویم ولی نگرا...
امشب (امروز؟) اوج بارش اسدی بود، من به دو دلیل هیچ...
خب ، این هم از اندک تغییراتی جهت تسهیل تحمل این ...
کی میشه من فرانسوی هم یاد بگیرم تا یک‌خورده از احس...
به بهانۀ عکسی در وبلاگ لیلای لیلی: لئونارد نورم...
ایهاالناس ، یک نفر من ُ تهدید کرده که اگر تا آخر ...
ظاهراً چاره‌ای نیست به جزاینکه پیپم را روشن کنم وL...
جایی میان بادهای سرد و سرگردان جایی میان پرتردد خا...
پدرم وقتی مُرد ، پاسبان‌ها همه شاعر بودند.