Tuesday, April 22, 2003




گوش كن، دورترين مرغ جهان مي خواند.

شب سليس است، و يكدست، و باز.

شمعداني ها

و صدادارترين شاخة فصل، ماه را مي شنوند.



پلكان جلو ساختمان،

در فانوس به دست

و در اسراف نسيم،



گوش كن، جاده صدا مي زند از دور قدم هاي ترا.

چشم تو زينت تاريكي نيست.

پلك ها را بتكان، كفش به پا كن، و بيا.

و بيا تا جايي، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روي كلوخي بنشيند با تو

و مزامير شب اندام ترا، مثل يك قطعة آواز به خود جذب كنند.



پارسايي است در آنجا كه ترا خواهد گفت:

بهترين چيز رسيدن به نگاهي است كه از حادثة عشق تر است.



به ياد سهراب

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
پس از سفرهای بسيار و عبور از فراز و فرود امواج اين...
آمده‌ام در کفشت لانه بسازم ... تا سبک‌تر گام بر‌دا...
WITHOUT AGE We approach In the forests Take th...
درست همون جور که ترکش کرده بودم، یه گوشه دنج، يه ج...
کوتاه اما کافی، ذرات ريز بارون، مِه و ابر و ... سک...
اين تکراري ترين اتفاق ساده را بهت تبريک میگم، سال...

اين سرود سپاسی ديگر است سرود ستايشی ديگر: ستايش دس...
The wind of change
چه کسی بود که پای از میانۀ درِ نیم گشوده واپس کشی...