همیشه پیش خودم فکر میکردم که انسان معاصر تنها تر از اجدادشه. با یه مقایسه ساده بین انسان غار نشین، انسان کشاورز، انسان صنعتگر و انسان معاصر به این نتیجه رسیدم که روند خاصی در جریانه. با گذر زمان و به دنبال اون با تغییرات در ساختار اجتماعی جوامع بشری، پدیدهای به نام “تنهایی” رشد فزایندهای پیدا کرده. این واژه معنی گستردهتری نسبت به کاربرد روزمره اون داره. در زبان محاورهای، تنهایی کسی، به معنی عدم حضور وجودِ انسانی، پیرامون فرد در یک دوره زمانی است. اما تنهایی به معنی مورد نظر من، چیز مجردی از حضور فیزیکی انسانها ست. تنهایی طبق این تعریف به معنی کاهش ارتباطات حسی و تطابق خواستهای درونی انسانها است. چیزی که حتی در یک جمع صمیمانه هم کاملا قابل تشخیصه. این تنهایی حتی در حین تعاملات دوستانه و صمیمانه با دیگر انسانها وجود داره و تبدیل به جزیی لاینفک از ابعاد شخصیت انسان معاصر شده. اما خاستگاه این تنهایی چیست؟ به ضن من، این روند از آغاز حیات بشری وجود داشته، اما چیزی که باعث کاهش رشد این روند بوده؛ همون نیاز به حمایت شدنه. اما با شروع انقلاب صنعتی و مکانیزه شدن جوامع، رفته رفته این نیاز فروکش کرده و انسان در اضای تکیه به اجتماع، به مصنوعات مکانیکی خود متکی می شود. اگر بخوایم نموداری از این روند رو بر مبنای زمان و سطح رضایت بشری ترسیم کنیم، حاصل کار، منحنی ست با یک نقطه Maximum که به طور تقریبی این نقطه روی محور زمان معادل دهه۷۰ تا ۸۰ قرن گذشته میلادی است. محرکهای بشر تا پیش از رسیدن به قله منحنی به سادگی قابل بررسی است. انسان خسته از قیودات برخاسته از اجتماعات بشری، انسانی سنت گریز، به نا گاه با روند رو به رشد تکنولوژی روبه رو می شود و آن را به عنوان حامی خویش بر میگزیند. با این اندیشه که به مدد دستاوردهای تکنولوژی وابستگی خود به اجتماع و قوانین اجتماعی گاهاً متناقض با خواستهای فردی خویش را هرچه بیشتر کاهش دهد. بشر معاصر سرمست از این موفقیت مسیر باقیمانده تا قله منحنی را به سرعت پیمود. در این مرحله انسان توانست حریم خصوصی خود را بسیار دقیق و مستحکمتر از پیش تعریف نماید. به گونهای که بدون تمایل فرد، کسی قادر به نفوذ در این حریم نفوذ ناپذیر نباشد. اما خیلی زود انسانها مهارتهای اجتماعی خود را که طی هزاران سال آموخته بودند، فراموش کردند و به همین واسطه در بسیاری مواقع از برخوردهای اجتماعی دچار آسیبهایی در سطح روانشناختی شدند. از این مرحله سیر نزولی نمودار، آغاز میشود. انسانها هرچه بیشتر و بیشتر به حریم امن و شخصی خود پناهنده شدند و جز در مواقع نیاز پا از آن حریم بیرون ننهادند. به این ترتیب خود را از منابع نامحدود لذت تعاملات اجتماعی هرچه بیشتر محروم نمودند. نتیجه، انسان معاصر است. انسانی سرگشته و تنها.
اما همه این ها نظریات شخصی من بود که طی سالها به آن معتقد شدم. ولی امروز خبری رو خوندم که به طرز عجیبی نظر من رو تایید میکرد. متن این خبر
اینجاست.
بهتره توضیحی هم راجع به این خبر بدم. دوستانی که با طراحی سیسم آشنایی دارند؛ حتما میدونن که اولین فاز برای طراحی یک سیستم ( که در نوع تجاری به اون Business plan میگن) Need Recognition هست. در این مرحله طراح دست به تحقیقات وسیعی در مورد لزوم طراحی سیستم میزنه که معمولا استفاده از دادههای آماری مهمترین بخش تحقیقات رو تشکیل می ده؛ اگر و تنها اگر جواب این مرحله مثبت بود وارد مرحله دوم یا feasibility Study یا امکان سنجی میشه. خوب طبیعی که در طرح های تجاری هرچه میزان سرمایه گذاری بیشتر میشه دقت نتایج فاز اول طراحی یا Need Recognition اهمیت بیشتری پیدا میکنه. بنابر این اگه طبق خبر فوق الذکر چنین پروژه پر هزینهای در حال اجراست این به این معنیه که جواب Need Recognition مثبت بوده و همین مسئله دلیل محکمیه بر درست بودن نظرات من در مورد تنهایی بزرگی که دامنگیر انسان معاصر شده.
برای اون دسته از دوستانی که مایل یا قادر به خوندن متن انگلیسی خبر نیستن باید بگم که به طور خلاصه خبر حاکی از ابداع دوست دختر/ پسر مجازی است که بر روی صفحه نمایش گوشیهای موبایل زندگی میکند و تقلیدی اعجاب انگیز از رفتارهای انسانی را در مواجهه با صاحب گوشی، ارائه میکند.