Thursday, September 23, 2004

Motion

چند دقیقه پیش داشتم رو یه Proposal کار می‌کردم که ناگهان سر از داستان شازده کوچولو در آوردم. اگه بخوام دقیق‌تر بگم، درست وسط اون گلستانی که پنج هزار تا گل سرخ داشت نشسته بودم و فکر می‌کردم. بوی خیلی آشنایی می‌اومد. خوب که فکر کردم، دیدم داستان خیلی تکراری تر از اونیه که تصور می‌شه. دقیقا از داستان سن تگزوپری، بوی اودیسه‌ی هومر، فاوستِ گوته، کمدی الهیِ دانته ، سی‌مرغ ِ عطار و یا حتی پیشتر، افسانه‌ی ایزیس و اُزیریس مربوط به مصر باستان (10000 B.C) می‌آد. هر کدوم، ورسیون متفاوتی با محتوایی یکسان هستند. داستانی با تِم سناریوی یکسان که طی هزاران سال بی تغییر، تکرار و تکرار شدن. حرکت در یک مسیر مستدیر، نقطه آغاز و پایان این سناریو همیشه برهم منطبق بوده اما حاصل حرکت، شناختی است متعالی. چند ‌وقته که ذهنم بدجوری با اینLoop درگیره تو هر گوشه از این زندگی، الگویه Loop خودش رو به رخم می‌کشه. مرحوم یونگ هم تو مکتب خودش این Loop و الگوهای هم‌خانواده‌ش (Spiral) رو خیلی تحویل می‌گرفت. غرض این‌که بعد از این چند هزار سال فکر می‌کنم این شناخته وارد ناخودآگاه جمعیمون شده باشه. شاید دیگه نیاز به حرکت مستدیر نداشته باشیم. شاید کافی باشه که یه‌کم با خودمون کلنجار بریم تا اون شناخته که ظاهراً گم شده دوباره پیدا بشه. شاید البته.

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
Choice
Flashback
1907 Sep
XXIX
کودک
انسان سرگشته
Nav-bar!
Loop
ضد خاطرات
Scene 1