Thursday, November 21, 2002


یک روز خاکستری، درست مثل خیلی روزهای دیگه، وقتی چشم باز می کنم یه Monitor بزرگ سیاه، خالی، یه keyboard که داره بهم دهن‌کجی می کنه. بلند می شم، آفتاب بی رمق پاییزی پهن شده روی زمین، تمام شرایط یک روزِ کسل کننده فراهمه. طبق معمول اولین کاری که می کنم روشن کردنِComputer بعد میرم دنبال صبحانه یک لیوان بزرگ قهوۀ فرانسه، صدای boot شدن کامپوتر به نشانۀRun شدن Windows قطع میشه، در حالی که لیوان قهوه دستمه وارد اتاقم می شم پیپم رو از توتون های سوختۀ دیشب خالی می کنم و دوباره پر می کنم، به اینترنت connect می شم و در حالی که صبحانه می خورم( قهوه با پیپ!) نگاهی به دنیا می اندازم، بعذ از یک ساعت گردش روزانه می روم سراغ کتابهای قطور و خواب‌آور. چند ساعتی کلنجار می رم باهاشمون و بعد...
چه ساده چند Pulse الکتریکی، روز آدم رو عوض می کنه!

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
به باد که در گذار از درختان ترانه ای شد، هیچ مهم ...
We asked for signs :the signs were sent the birt...
به بهانه ای ، امروز می خواستم چیزی بگویم ولی نگرا...
امشب (امروز؟) اوج بارش اسدی بود، من به دو دلیل هیچ...
خب ، این هم از اندک تغییراتی جهت تسهیل تحمل این ...
کی میشه من فرانسوی هم یاد بگیرم تا یک‌خورده از احس...
به بهانۀ عکسی در وبلاگ لیلای لیلی: لئونارد نورم...
ایهاالناس ، یک نفر من ُ تهدید کرده که اگر تا آخر ...
ظاهراً چاره‌ای نیست به جزاینکه پیپم را روشن کنم وL...
جایی میان بادهای سرد و سرگردان جایی میان پرتردد خا...