Sunday, December 22, 2002

یلدا:


یلدایی ترین یلدا رو دیشب تجربه کردم، نشسته بودم کنار آتش و حافظ، خوشبختانه کسی هم سراغی از من نداشت. نوبت به حافظ که رسید دنبال من هم گشتند. خواندم و گریستم، گوش کردند و لبخند زدند. نصیب من هم از حافظ این شد که تو post قبلی نوشتم.
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست             وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

0 comments
...........................................................

The sky will widen
We had enough of it
To live in the ruins of the sleep
In the low shade of the rest
Tiredness of the abandonment
. by Paul Eluard

Note on Nothing

Home

E-mail

Archive

Links

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  Blogroll Me!

  Powered By Blogger TM

:Recent Posts
اینم نظر حافظ: صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت  ...
بنویسم که چه، آنچه نوشتنی‌ست تو خود نیک میدانی و آ...
به طرز احمقانه ای قسمتی از آرشیوم پاک شده. !?Who c...
گاه آرزو می کنم ای کاش برای تو پرتوی آفتاب باشم ت...
شبنم و برگ‌ها یخ زده است و آرزوهای من نیز ابرهای ...
!Hang over عجب روزی بود دیروز. ساعت چهار عصر، از ...
خاکستری خاکستری خاکستری گیجم گیج
هبوط برگشتم، از صداقت برف به تزویر دود و دوده!
امروز دریا رو دیدم، شاید دلیلش تو بودی!
هنوزهم تو این شهر میشه زیبایی رو حس کرد