چند روز پیش داشتم به اتاقم یه سر و سامانی می دادم که به یک کارتن قدیمی برخوردم ، درش رو که باز کردم بوی کاغذ قدیمی توی هوا پخش شد ، نتیجۀ دو سال تحقیق و فیش
برداری من داشت می پوسید ، یادم میاد چهار- پنج سال پیش می خواستم یه کتاب بنویسم به نام ساختارهای اجتماعی در مصر باستان و اون جعبه پر بود از نتیجۀ مطالعاتم در این مورد در حدود دوهزار تا فیش بود که از پنجاه تا کتاب بر داشت شده بود، ناخودآگاه بر گشتم به اون دوران ، زندگیم تو خوندن خلاصه می شد، چه دوران خوشی بود. میدونی با اون جعبه چیکار کردم ؟ همشو ریختم دور و فردا وقتی تو دفتر امور مالی یه شرکت کامپیوتری بزرگ مدیر مالی اون شرکت در حال نوشتن چک برای متن آموزشیPowerPoint که من براش نوشته بودم ، می گفت شما چه قلم شیوایی دارین یه زهرخند تحویلش دادم.